تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

ماجرای من وبیشعوری

بیشعوری از اون دسته کتابهایی که  به خوندنش وسوسه میشی اما وقتی شروع کردی به خوندن و با بیشعور درونت روبرو شدی  باید خیلی قدرتمند باشی که به خوندن ادامه بدی وپرتش نکنی یه گوشه

اتفاقی که برای خودم ، خاله جان و ثریا افتاد

برای بار اول که خوندم وقتی به بیشعور بودن خودم پی بردم بزور به خوندن چند صفحه ادامه دادم و تمام مدت سعی کردم انکار کنم

مدام به خودم  می گفتم چرت وپرت میگه و نهایتش  دیگه به خوندنش ادامه ندادم بعد مدتی که کامل خوندم پذیرفتن بیشعور بودنم برام راحت تر شد

طنز توام با جدیت این کتاب میتونه گزینه مناسبی برای مطالعه  تو ایام تعطیلات باشه

در پیشنهاد دادن این کتاب به بقیه دقت کنید چون حساسیت بر انگیزه مثلا خاله جانمان با اینکه خودش کتابُ از قفسه کتابخونه برداشت اما نتونست کامل بخونه یعنی  بجای پذیرفتن بیشعور در ونش در مقابلش ایستادگی کرد ، کتاب رو پس فرستاد وگفت این چه کتابی بود بهم دادی؟:)))

گام اول پذیرفتن بیماری بیشعوری اینکه اعتراف کنی من یک بیشعور هستم

به امید در مان  خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت:))




نظرات 2 + ارسال نظر
بندباز چهارشنبه 9 فروردین 1396 ساعت 23:59 http://dbandbaz.blogfa.com/

چشم. سعی می کنم مقاومت نکنم.
شعار من این است: " من یک بیشعورم! "

هممون هستیم

گلسا شنبه 5 فروردین 1396 ساعت 19:52

همه یه ذره بیشعوری درون خودشون دارن!که با خوندن این کتاب کشفش میکنن:)
+این کتاب واقعا درحد تعریفهایی که ازش شنیدیم نیست.(البته بنظر من)

هر کسی یه نظری داره نظر شما هم محترم
چیزی که برام جالب بود عکس العمل کسانی بود که کتاب رو خونده بودن
شاید بیشتر از معرفی کتاب هدفم این بود که بگم مقاوت نکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد