تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

39


دست زیر چونه طبق معمول همیشه مشغول فکر کردن  هستم وبیخود به صفحه ی مانیتور زل زدم

دلم میخواد درختی با میوه ی کتاب تو خونه داشتم یا یه چراغ جادو که بجای سه آرزو بی نهایت خواسته  رو براورده می کرد

خیلی بی مزه میشه که هر وقت اراده کنی خواسته هات برآورده بشه اما همونقدر یا شایدم بیشتر بی مزه است که حسرت خیلی چیزا به دلت بمونه

چند تا کتاب سفارش داده بودم که فقط باید هزینش رو پرداخت می کردم اما بعد از بحران وال استریتی که تو خونه پیش اومد کنسلش کردم

کتابی برای خودن ندارم بخاطر همین با تمام وجود از خدا میخوام حداقل تا فردا یه درخت برآورده کننده ی خواسته های کتابی بهم بده فکرشُ کن یه صندلی گهواره ای زیر سایه ی درخت بگذاری وفقط بهش بگی درخت جان فلان کتاب  بعد دستتُ دراز کنی از یکی از شاخه هاش کتاب مورد علاقتو بچینی  و همینطور که  تو گهوارت نشستی  کتاب بخونی

فکر بعدی که میاد تو ذهنم اینِ که ای کاش توان سفر در زمان رو داشتم  اونوقت به قرن نوزده می رفتم و تو یکی از سالهای اون قرن تو کشور امریکا زندگی مشترک با یه گاوچرون رو تجربه می کردم  و یا تو همون سالها دختر جنگجوی گاو  نشسته می شدم دختر سرخپوستی که  باعث اتحاد قبایل میشد و پوز سفید پوستا رو به خاک می مالید 

یا رابین هود از نوع کابویش میشدم از همونایی که کلینت ایستوود نقششون رو معرکه بازی میکرد ٬ برای دستگیریم هزار دلار جایزه میگذاشتن و جایزه بگیرا دنبالم بودن

وقتی از این افکار میام بیرون که برادرزاده دو سالم میگه عمه  و سر بر میگردونم و می بینم جفت پا رفته تو لپ  تاپم و داره با ذوق بچگونه کار خرابی میکنه  ,و اگه کسی این افکار رو قطع نکنه معمولا تا جایی ادامه پیدا میکنه که از خستگی بیهوش میشم وخوابم می بره و ادامه داستان افکارم رو تو سینمای ذهنم بصورت خوابهایی فیلم مانند می بینم


نظرات 6 + ارسال نظر
sadeq یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 ساعت 03:01

بخواب!
بدون اینکه ساعتو کوک کنی
بخواب!
به رویاهات بپوشون از جنس حقیقت
لباس!
تنها جاده ایه که پیدا میکنی توش
نجات!
بدون اینکه ساعتو کوک کنی
بخواب!

خوشم اومد ازش
مرسی
کاش میشد تو دنیای خوابها زندگی کرد اما خوابای خوش

سامورایی شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 09:15 http://samuraii84.persianblog.ir/

کتابخونه‌ی عمومی میتونه اون درختی باشه که تو میخوای. خیلی کتابخونه‌های عمومی رو دوس دارم. حس خوبی بهم میدن وقتی لابلای قفسه‌هاس راه میرم

درسته کتابخونه ی عمومی هم گزینه ی خوبیه

هانی شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 08:55 http://hanihastam.blog.ir/

خیلی بی مزه میشه که هر وقت اراده کنی خواسته هات برآورده بشه اما همونقدر یا شایدم بیشتر بی مزه است که حسرت خیلی چیزا به دلت بمونه... شاید خیلی بیشتر...

بله خیلی بیشتر خیلی خیلی بیشتر

بودا شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 07:52

اتفاقا همچین درختی هست
اسمشم اینترنته که چند سالیه توسط کشور آمریکای جهانخوار ساخته شده
کافیه اسم کتابی رو که دوس داری بخونی رو سرچ کنی
بعد دانلود و تمام
حال کردی ؟ من الان دارم نقش غول چراغ جادو رو برات بازی میکنمااااا

انگار تنها راه یا کتابخونه یا خوندن پی دی افه
خب من پی دی اف دوست ندارم ولی ناچارم بخونم دیگه از بی کتابی بهتره

پری شان شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 03:48

در مورد ژانر کتاب های مورد علاقه ت بهم بگو.
شاید بتونم برات کتاب فوروارد کنم.
آدرس ایمیلمو برات نوشتم.
خبر بده.

ممنونم

سحر جمعه 1 اردیبهشت 1396 ساعت 20:59

به نظرم بی انصافیه که چنان درخت خوبی وجود نداشته باشه!

موافقم
ولی چه کنیم که وجود نداره شاید بعدها علم اینقدر پیشرفت کنه که یه درخت با میوه ی کتاب بوجود بیاد بقول رفیق هیچ کسم خدا رو کی دیده :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد