تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

60

به حرمت نان و نمک

که باهم خوردیم

نان را تو ببر

که راهت بلند است و 

طاقتت کوتاه 

نمک رابگذار برای من

می خواهم این زخم تا همیشه تازه بماند 

شمس لنگرودی




نمی دونم این عکس از کجا تو گوشیم بود وقتی داشتم  حافظه ی گوشیمُ خالی می کردم پیداش کردم خوشم اومد به البوم این خونه اضافش کردم من عکاسش نیستم و نمی دونم عکاسش کی بوده


  خیلی بعد نوشت :خب بعد کلی شک کردن طی کامنتی که زیر همین پست می تونید ببینید عکاس این عکس هم مشخص شد 

ایشون کسی نیست جز هانی خان نویسنده وبلاگ احتمال اینکه  خودم باشم   من ازشون اجازه گرفته بودم و عکس رو ذخیره کرده بودم برای بک گراند گوشی و از اونجایی که حافظه ام در حد یه جلبکه فراموش کرده بودم :))))

این گل و عکس زیبا تقدیم به همه ی دوستان خوبم



فکر های یک فکر دیگرم

او توی  اتاقش که رنگ دیوارهای آن به رنگ هلوست تنها نشسته و تنها فکر می کند .

او به فکر هایی فکر می کند که مدت ها قبل فکر بوده و حالا دیگر نیست.نه که اصلن هیچ فکری نباشد ، بلکه فکر هایی هستند که او قبلن به آنها فکر کرده  و از آنها فکر های تازه ای تولید شده .

او توی اتاقش که رنگ دیوار های آن به رنگ هلوست تنها نشسته  و تنها دارد به فکر هایی فکر می کند که از فکر های قبلی تولید شده  و حالا برای  خودشان فکر هستند .

این فکر ها نیز بعد مدتی فکر نیستند . نه که اصلا فکر نباشند بلکه فکر هایی هستند که از فکر فکر هایی که او قبلن به آنها فکر کرده ، تولید شده . او توی اتاقش که رنگ دیوار های  آن به رنگ هلوست تنها نشسته و دارد به فکر هایی ....

# فرهاد کریمی



54

معلم کلاس اول بودن اونم تو منطقه های محروم و دو زبانه سختی های خاص خودش رو داره که واقعا آدمُ از پا در میاره حداقل برای من احساساتی واقعا سخت می گذره بچه هایی با انواع مشکلات که کمترینش مشکل مالی هست 

اما بزرگترین حسنش اینه که آخر سال وقتی بچه ها با سواد می شن به خودت می گی این حاصل زحمات منه ، وقتی روخوانی رو بدون اشکال می خونن البته با لهجه   آدم از خوشی تو پوست خودش نمی گنجه 

و به خودت افتخار می کنی که تونستی قدم اول رو بخوبی برداری 

موقع جشن الفبا وقتی بهشون نگاه می کردم تو دلم بهشون می گفتم ممنونم کوچولو های من که دوام اوردید و سختی ها رو کنار هم سپری کردیم عاشقتونم و بهتون افتخار میکنم 

نمی دونم بعد از این چه اتفاقی براشون می افته وسرنوشت اونا رو تو چه مسیری  قرار می ده  اماهمه تلاشمُ کردم که بعنوان معلم کلاس اول خاطره ی خوبی از خودم تو ذهنشون بسازم 

 با هم خوش بودیم از هم دلخور می شدیم  وقتی درس می خوندن وپیشرفت می کردند خوشحال ، وقت تنبلی هم ازشون دلخور می شدم  

اما تمام تلاشم رو کردم اون چهار ساعتی که در طول روز  کنارم بودن محبتی که از طرف خانواده های نابسمانشون ازشون دریغ می شد رو جبران کنم چقدر موفق بودم رو خدا می دونه 

دعای هر روز وشبم خوشبختی دخترام بود وهست 

حالا که کلاس خالیه و هیچ سر وصدایی نیست بدجور جای خالیشون حس می شه 

دلم براتون تنگ می شه عزیزای دلم و به خدا می سپارمتون








دلم براشون تنگ می شه  


مرد بی وطن 3

سیاره ی مصلوب زمین 

اگر صدایی داشته باشد 

و کمی نکته سنجی 

می تواند اکنون درباره ی اهانت های ما به خودش 

چنین بگوید 

آنان را ببخش ای پدر 

خود نمی دانند که چه می کنند 

نکته اینجاست که ما خوب می دانیم چه می کنیم 

هنگامی که واپسین جاندار 

از دست ما جان سپارد 

چه قدر شاعرانه می شود

اگر که زمین 

با صدایی بر امده از 

ژرفای گرند کانیون  شاید 

بتواند بگوید

فاتحه 

آدم ها این جا را خوش نداشتند      ( مرد بی وطن کورت ونه گات)


50

یادم می آید صدای زن جوان را

به زیبایی صدای کبوتر که آرام می رقصید در یک غروب ماه ژوئن 

و می گفت زندگی خوب است اگر نخواهی خیلی جدی اش بگیری 

ریچارد براتیگان



49

, وقتی می بینی من افسرده ام 

نباید بگذاری 

نباید سکوت کنی یا فقط همدردی کنی 

بنا کننده ی شادی های من باش 

مگر چقدر وقت داریم؟

یک قطره ایم که می چکیم در تن کویر وتمام می شویم


,

خانه ی دوستی ما اینجاست

من دلم می خواهد 

خانه ای داشته باشم پر دوست

بر درش برگ گلی می کوبم 

روی  آن با قلم سبز بهارمی نویسم

خانه ی دوستی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد  خانه ی دوست کجاست ؟

///////////////////////////////////////////////////////

من تو این خونه بهترین دوستامو پیدا کردم دوستایی که برای خوب شدن حال دلم تلاش کردن و هر وقت بهشون نیاز داشتم کنارم بودن 

مجید عزیز- بودای خوش خنده- سامورایی -سحر- الهام- علی اقا - هانی - عمو رحیم  و مرجان 

خدا رو شکر میکنم که هستین وامیدوارم دوستیمون همیشه پایدار باشه 


روز معلم در کلاس اول سه

وقتی معلم منطقه محروم باشی روز معلم برات یه عذابه حداقل تو این  سالهایی که منطقه محروم هستم  برام سخت  می گذره  چون مدام تو فکر اینم که نکنه بچه ها برای هدیه دادن خانواده هاشون رو اذیت کنن 

امسال از  قبل بهشون گفتم که برام نقاشی بکشن و نامه بنویسن  می گفتن هدیه براشون توضیح دادم که نقاشی و نامه رو بیشتر از هدیه دوست دارم و اگه می خواین خیلی خیلی خوشحالم کنید حرفمُ گوش کنید بچه ها مخصوصا کلاس اولی ها هم که حرف معلم براشون وحی منزل ، قانع شدند و امروز یه عالمه نقاشی کادو گرفتم البته بعضیاشونم لطف کردند و گل خریدند و  دو نفرم هدیه دادن 

همش می پرسیدن خانم الان خیلی خوشحالی ؟ خانم نقاشیامون خوبه ؟ و من با کلی ذوق می گفتم البته که خوشحالم 

کلاس یکی از همکارا خانواده ها جشن گرفته بودند و سر وصداشون به کلاس ما هم می رسید دخترا هی سر از کتاب بر میداشتند  و با نگرانی می پرسیدن خانم هدیه هامون خوبه ؟ ما که جشن نگرفتیم و من مطمئنشون می کردم که همه چی عالیه ما هم شکلات داریم کلی  نقاشی خوشگل بهم دادین و این همه گل قشنگ دارم عکسم گرفتیم  وخیلی  خوشحالم ووقتی خوشحالم  و حالم خوبه بهترین جشن دیگه حتما که نباید شلوغی و سرو صدا باشه جشن ما آرومه  حالا شکلات بخوریم دهنمونُ شیرین کنیم تا جشنمون کامل بشه  

با این توضیحات دلشون آروم گرفت و برگشتن سر درس ومشقشون 

زنگ آخر هم با هم نقاشی کشیدیم و کلی بهمون خوش گذشت براشون یه عروس کشیدم :)))



آرزوهای برفی

همدان گنج نامه 96/1/6

برای اولین بار تو عمرم امسال برف دیدم و یه دل سیر برف بازی کردم

شاید برای خیلیا آرزوی دیدن برف خنده دار باشه اما برای من  که خیلی جدی ارزو بود   همیشه به خودم می گفتم یعنی برف ندیده از دنیا می رم ؟ 

مگه می شه ادم آرزو به دل بمیره ؟ :))

بعد از برف دلم میخواد  درختهای پاییزی رو ببینم امیدوارم  یه روزی اینجا عکس پاییزی هم بگذارم برای من جنوبی فقط یه فصل وجود داره اونم تابستونه بخاطر همین تجربه کردن سه فصل دیگه به معنای واقعی می تونه جز ارزوها باشه 

بهار داریم اما اونقدر کوتاه که تا  بخوایم ازش لذت ببریم جاشو به تابستون داده

وبقیه سال هم تابستون و هوا گرم


تاریکخانه