تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

شوخی بامزه ای بنام زندگی

جواب ازمایشم رو گرفتم یه جورایی خورد تو ذوقم راستش سلامتی خوبه خدا رو شکر ولی وقتی دکتر دست رد به سینم زد و گفت تا اخر امسال همه چی تمومه ، برخلاف بقیه که زانوی غم بغل می گیرن و دنیا رو از همون لحظه تموم شده می دونن بنده کلی حالم خوب شد باور کنید راست میگم :))

کلی نقشه کشیده بودم که تو دنیاهای مختلف زندگی کنم و به هیبت موجودات مختلف دربیامُ خلاصه دوبل  هیجان تجربه کنم اما الان تو خماری سلامتی هستم :)))) همه نقشه هام  نقش بر اب شد دیگه نه می تونم خرس قطبی بشم نه درخت حرا ، نه همسر وونه گات بشم ونه با بورخس تو یک مهمانی شام برقصم  با بیلی به ترالفامادور برم حتی نمیتونم روی گونه عمو شلبی وانتوان بوسه تشکر بزنم

حالا تا مدتی مجبورم خورشید باشم

زندگی خورشید وار هم بد نبوده اما هیجانش خیلی کم بود  پس تا مسافرت ابدی بعد که خدا قسمت کنه خورشید میمونم  و کمی هیجان به زندگیم تزریق میکنم خدا رو کی دیده شاید کلا نظرم عوض شد و اهالی دیار باقی رو به این دنیا دعوت کردم و همه باهم خوش گذروندیم  و خوش وخرم زندگی کردیم ،  درست مثل پایان خوش فیلما  یه مهمانی مجلل   رو تصور کنید :))) 

این روزها زندگی برام بیشتر شبیه یه شوخیه، شوخی خدا با بنده هاش وقتی خود اوستا کریم خواسته شوخی کنه و ما رو انداخته تو یه دیگ بزرگ آ ش شله قلم کار  و اسمشو گذاشته زندگی پس من هم شوخی میکنم ،با مرگ شوخی میکنم با زندگی هم شوخی میکنم اینو میتونید از  چهار پنج پست اخیرم بفهمید

زندگی یه شوخی بیش نیست پس همه با هم به سلامتی این شوخی بخندیم موافقید ؟ بخندید دیگه  بخندید

......................................

تو رابطه دوستی من و هیچ کس یه قانون هست که وقتی کار داریم ، حالمون خوب نیست و ... سوال جواب ندیم ، تلفن جواب ندیم ، پیام جواب ندیم و کلا هیچ جوابی بهم ندیمُ  کسی هم ناراحت نمیشه البته این قانون رو جناب هیچ کس وضع کرده و بنده هم گاهی مجبور به اطاعت هستم و گاهی هم سر پیچی میکنم  در گوشتون اعتراف کنم گاهی که حسابی کلافم و به شدت به پاسخگوییش احتیاج دارم دلخور میشم :)))

من اسمشو گذاشتم قانون و ممکنه ایشون کلا تعریف دیگه ای داشته باشن به هر حال یکی از ضد حالهایی که پس از کنسل شدن  مسافرتم به دیار باقی خوردم این بود که تصمیم داشتم در اولین دنیایی که پس از مرگ توقف میکنم جناب هیچ کس حال خوب کنُ پیدا کنم و بدون هیچ محدودیتی سوال بپرسم و به زور چای لیمو مجبور به پاسخگوییش کنم این بار هم  نشد :)))

 

گل در برو می در کف و معشوق به کام است

من مانده ام این جا که حلال است ، حرام است ؟

با این که به فتوای دل اشکال ندارد

گر یار پسندید ترا کار تمام است

در مذهب ما باده حلال است ، ولی حیف

در مذهب اسلام همین باده حرام است

شد قافیه تکرار ولی مسئله ای نیست

چون شاعر این بیت طرفدار نظام است

این ماه شب چاردهم در شب مهتاب

با این که نه ، همسایه ما در لب بام است

در مجلس اگر جای خودت را نشناسی

این جا است که مفهوم قعود تو قیام است

پرسید طبیبم که پس از رفتن یارت

وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است

از این که چه امد به سرم هیچ نگفتم

گفتم دل من سوخت، نفهمیدم کجام است

ناصر فیض




نظرات 3 + ارسال نظر
Toktam دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت 12:33 http://dbandbaz.blogfa.com/

با بورخس تو یه مهمونی برقصم :)

بله مگه چیه ؟ تخیل بی حد ومرزه به مهمونی اموات دعوتتون میکنم تشریف بیارید خوشحال میشم :)))

هانی یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 18:00 http://hanihastam.persianblog.ir/

منم موافقم! بخندیم !

می خندیم :)

سامورایی یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 07:23 http://samuraii84.persianblog.ir/

اولن از اینکه واسه بار اول اومدم تو وبلاگت و با خبر سلامتیت مواجه شدم خوشحالم. حالا بماند نظر خودت چیز دیگه‌س و آرزوهای اون دنیاییت رو اینجا نوشتی
راستش سلامتی از هرچیزی توی این دنیا مهمتره. مرگ هم اگه قراره اتفاق بیفته یه دفعه‌ای و یهویی باشه چون اگه قراره سلامتی رو از دست بدی و یه مرگ تدریجی نصیبت بشه روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنی.
بهرحال خوشحالم از آشناییت خورشید عزیز
همیشه سالم باشی و سرحال

خب این افکار برای تسکین دردام بود و کمی شوخی با مرگ تا بتونم رفتن رو بپذیرم ولی انگار حالا حالاها موندگارم :))
این یادداشتها از وبلاگ قبلیم به اینجا منتقل شدن بخاطر همین یه جا از مرگ ترسیدمو یه جا بیخیالش شدم ولی مرگ همه جورش خوبه دیگه :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد