-سلام رفیق خوبی ؟ یه حرف حال خوب کن میخوام
-سلام ایسا شاعر ژاپنی میگه: شب تاب ها به کلبه ی من میآیند ، تو این را کوچک می شماری
- تمام زندگیم قانع بودم به داشتن نور شب تاب ها ، اماالان از اینکه میخوام برم به یه دنیای ناشناخته می ترسم ، کاش هیچوقت زمان رفتنم رو نمی دونستم من از مرگ می ترسم
-یه یادداشت نوشته بودم واسه فیلم زیستن یادته ؟ که خوشت اومده بود ازش
- الان یادم نمیاد اما میرم پیداش میکنم و می خونم . راستش از مرگ نمی ترسم از تنهایی الانم بیشتر کلافم ، واقعا خودمم نمی دونم چه مرگمه، نمیدونم از چی ناراحتم
- پریشونی ، همه حسات به خاطر اینه . آرومتر که بشی همه چی بر میگرده سر جاش
- امیدوارم