تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

باران


دعا کردم بمانی ، باران که ببارد کنار پنجره با هم باران را تماشا کنیم اما دریغ که رفتن راز غریب زندگیست .

می دانم جایی که هستی حالت خوب است ، این را از خواب هایم می فهمم.

وقتی زیر باران ، میان سبزه ها می دوی و به رویم لبخند می زنی سبزه ها بوی زندگی می گیرند.

لبخند زیبای تو در آغوش پر مهر خدا آینده مرا زیباتر خواهد کرد.وقتی باران ببارد به کنار پنجره خواهم رفت ویک دل سیر تماشایت خواهم کرد

تقدیم به عماد  ;کسی که نمی شناسمش فقط میدونم تا زنده بود با بیماری جنگید وامیدوار بود که خوب بشه

نظرات 2 + ارسال نظر
آبلوموف پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 00:25

سلام خانم معلم! آرزوی سلامتی دارم براتون

سلام
سلامت باشید رفیق

سامورایی سه‌شنبه 23 آذر 1395 ساعت 11:46 http://samuraii84.persianblog.ir/

از حال دلم نپرس از حال دلم ...
بدجور شکسته شد پر و بال دلم

باران که به شیشه می‌زند با انگشت
دلتنگی تو آمده دنبال دلم

دلتنگی تو آمده دنبال دلم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد