تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

3

امروز می گفت تو اگه همین الان ادعای پیامبری کنی من اولین کسی خواهم بود که بهت ایمان میارم

تو فرشته ای

و من بر خلاف دفعه های قبل که با جون دل این حرفا رو باور می کردم امروز تردید کردم

بهش گفتم که من دیگه اون آدم سابق نیستم  ، نمی تونم باشم ، نمی خوام باشم

  فرشته بودنی که تهش از همه چی پشیمونت کنه به چه دردی میخوره ؟ ترجیح میدم هیولا بشم یه خون آشام یا شایدم ........ نمیدونم چی ولی اینی که الان هستم نباشم

ولی خودمونیم  از ظهر تا الان به حرفش که فکر میکنم لبخند رو لبم می شینه  :)) منو ادعای پیامبری جالبه ها :)))

..............................................................................................

من تمام عمرم به این شعر از محبت خارها گل میشود ایمان داشتم و دارم شاید  چند خط بالا با این چند خط پایین تناقض داشته باشه اما واقعیت امر اینه که  محبت کردن بی قید وشرط هیچ خوبی برام نداشته باشه ، تنها مزیتی که داره اینه  ،شبا راحت سرمو میذارم رو بالش ومیگم شکر خدا دلی نشکستم ، کسی رو آزار ندادم و ادم خوبی بودم  و همین آرامشی که پشت بندش میاد خودش یه دنیا نعمته . هر کسی که باهام آشنا میشه اولین خصلتی که تو وجود من به چشمش میاد مهربونیمه بدون استثنا اینو همه بهم گفتن

شاید جوابمو از بنده های خدا نگرفتم اما اوستا کریم همیشه مراقب حال دلم بوده و دست حمایتگرش همیشه پشت وپناهم بوده

میدونید من فکر میکنم رسالتی که خدا روی دوشم گذاشته اینه که  کمک کنم حال دل آدما خوب بشه وقتی کسی اذیتم میکنه اینجوری خودمو آروم میکنم ، تو خورشیدی و خورشید بدون هیچ چشم داشتی نور و گرماشو به همه عالم یکسان هدیه میده

اینا رو نگفتم که بگم  آی ملت من خوبم نه . همه آدما از دونیم دایره تشکیل شدن  خوبی وبدی فقط برام جالبه که چرا اولین چیزی که به چشم میاد مهربونیمه

البته یه خشم خفنم دارم که دارم روش کار میکنم وشکر خدا اونم تحت کنترله فقط بغض وگریم بی اختیاره اینم بدی من که اشکم در مشکمه و از ریختنش هر جایی وجلوی هر کسی ابایی ندارم  ، میاد دیگه دست من نیست :)))

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 26 دی 1395 ساعت 19:00

سلام؛

من قبلاها خیلی مهربون تر از الانم بودم، اما انقدر آدم ها عجیب و غریب و کینه ای شدن که تصمیم گرفتم یه خرده خبیث بشم!
دارم به این نتیجه می رسم مفاهیم اخلاقی هم با عوض شدن دوره ها تغییر می کنند.

سلام
من ترجیح میدم همون محبت رو به کار ببرم همین چند روز پیش طوفانی شدم طرف هم حقش بود اما بعد عذاب وجدان گرفتم درد عذاب وجدان بدتر از اینه که کسی ناراحتم کنه من همه رو راحت می بخشم الا خودم وبخاطر ارامش خودم هم که شده محبت بهتره :))

سامورایی چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت 16:48 http://samuraii84.persianblog.ir/

راستش منم اینجوری ام. محبتم بدون چشمداشت و به همه س که راستش بعضی وقتا خیلی ضربه خوردم ازش

ضربه می خوریم اما نمیشه عوضش کنیم من که نمیخوام عوضش کنم چون بجای بنده های خدا خود خدا حواسش به منه
خدا که محبتش به بنده هاش بی چشم داشته کی قدر میدونه ؟
حالا که این نعمتو بهمون داده بهتره ما با بقیه فرق داشته باشیم

سامورایی سه‌شنبه 21 دی 1395 ساعت 13:46 http://samuraii84.persianblog.ir/

محبت تنها چیزیه که زیادیش بد نیس. اما برای اهلش!
بعضیا هستن فکرمیکنن وقتی بهشون محبت میکنی ازشون میترسی یا هوا برشون میداره و ازت سواستفاده میکنن. اما با یه بار میشه فهمید که طرف مقابلت با خودش چند چنده. واسه همین بدون و ببین که داری به کی محبت میکنی. به قول شاعر محبت نشاید به هر ناکِسی...!
به مهر و محبتت ادامه بده. گریه هم بکن چون توی این دوران گریه تنها تسکین دلهای بیقرار و صبوره.
اگر ادعای پیامبری کردی خبرم کن تا منم به بپیوندم. اینروزها دنبال یه پیامبر مهربونم

میدونی مساله اینه که به اهل و نا اهل یه جور محبت میکنم گاهی پشیمون میشم اما نمیتونم یا شایدم بلد نیستم جیره بندیش کنم
فعلا که هیچ ادعایی ندارم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد