تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

5


از روزانه نویسی متنفر بودم انگار گرفتارش شدم :))

 فکر و حرف  زیاد هست برای گفتن و نوشتن اما مدتیه روزانه هامو می نویسم چرا خودمم نمیدونم شاید بقول رفیق هیچ کسم چون ذهن وقلمُ رها کردم و راحت از احساساتم می نویسم نوشته هام شبیه روزانه نویسی شده نمیدونم ولی اینکه خودتو تو چارچوب نذاری و سانسور نکنی حس خیلی خوبیه البته دوست دارم راحتت تر از اینا افکارمُ بنویسم اما نمیخوام سر از ...... در بیارم :)))

نظرات 3 + ارسال نظر
بندباز سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 17:42 http://dbandbaz.blogfa.com/

اتفاقا روزنوشت خیلی هم خوبه. گاهی برمی گردی و به اونی که چند روز پیش یا چند ماه پیش بودی نگاه می کنی و میگی خدایا شکر!!

اینم حرف حساب که معمولا جواب نداره

سامورایی دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 20:44 http://samuraii84.persianblog.ir/

مهم نوشتن و خالی شدنه. حالا روزانه نویسی یا هرچی.
نگران نوشتنت نباش. کِسی کاری نداره به دنیای ما. یعنی خیلی گیر نمیدن. هرچه میخواهد دل تنگت بنویس.
خوشحالم که می نویسی

والا خود سانسوری جوری در من ریشه دوونده که می ترسم نفس بکشم چه برسه نوشتن

سحر دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 19:36

نوشتن همیشه به آدم کمک می کنه، منظورم آدمیه که اهلشه ... من سالها دفترچه خاطرات می نوشتم، اما بعد یکدفعه دلم رو زد، حس کردم دیگه به زور دارم می نویسم و بعد از کلی کلنجار با خودم رهاش کردم ... تا جایی که بهت آرامش می ده بنویس

منم نوشتن رو از دفتری شروع کردم که حرفامو با خدا توش می نوشتم و به تشویق دو تا دوست تصمیم گرفتم تو وبلاگ بنویسم البته سه تا وبلاگ قبلیم رو منفجر کردم هر وقت دلمُ میزد حذفش می کردم آدمهای تنها با نوشتن حالشون خوب میشه تخیل و نوشتن برای من حکم سوپاپ اطمینان داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد