تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

پیشکش به جاناتان مرغ دریایی راستین که درون همگی مان می زید

جاناتان مرغ دریایی ، یک روز می فهمی بی مسئولیتی عاقبت خوشی ندارد . زندگی ناشناخته و نا شناختنی است و ما چیزی از آن نمی دانیم جز اینکه به دنیا آمده ایم تا شکممان را سیر بکنیم و تا جایی که برای مان امکان داره زنده بمانیم .

سابقه نداشت مرغان دریایی در پاسخ به شورای بزرگ سخنی بگویند و اعتراض بکنند ولی صدای جاناتان بلند شد

چنین خروشید بی مسئولیتی  ؟برادران ، رفتار چه کسی مسئولانه تر است از مرغی دریایی که برای زندگی مفهومی والاتر و مقصودی برتر یافته و از پی آن ها می رود ؟هزاران سال دنبال گله های ماهی ها به هر کنج  و گوشه ای سرک کشیده ایم ولی حالا دلیلی برای زیستن داریم : یادگیری ، کشف ، نیل به آزادی .



مشخصات کتاب من

جاناتان مرغ دریایی

ریچارد باخ

ترجمه ی کاوه میر عباسی

خوندنی های این روزهای من

در انتظار گودو

ساموئل بکت

اصغر رستگار

انتشارات نقش خورشید

  دومین تجربه نمایشنامه خونی منِ خوندم خوشم اومد شما هم اگه دوست داشتید بخونید امیدوارم خوشتون بیاد

در انتظار گودو تام و تمام ترین شکل بیان مسئله یی است که دست از ذهنیت بکت بر نمیداشت : زندگی را چگونه طی کنیم ؟ یا بقول استراگون چه خاکی به سرمان کنیم ؟ پاسخ بکت نومید کننده است : باز با مخدر عادت ، باز با گوش نکردن به سکوت ، باز با دل خوش کردن به یک گودوی موهوم، حتی اگر بدانیم امروز نیامد ، فردا نمی اید ، فرداهای دیگر هم نخواهد آمد. (این متن یه گوشه از جلد کتاب نوشته شده )

...................................................................

و چه سعادتی بالاتر از این که بعد مدتها بری کتابخونه وکتابی روی میز خانم کتابدار بهت چشمک بزنه که مدتهادنبالش بودی

آبلوموف

ایوان گنچاروف

ترجمه از روسی : سروش حبیبی

انتشارات فرهنگ معاصر

ابلوموف که مهمترین رمان گنچاروف است مفهومی جدید به فرهنگ ادب جهانی افزوده است .آبلومویسم واژه ای است ، برای بیان ویژگی های روانی شخصیتی مبتلا به بی دردی درمان ناپذیر و بی ارادگی و ضعف نفس.این ویژگی ها ممکن است در جامعه ای به صورت بیماری مزمن  و همه گیر در آید ، چنان که از خصوصیات ملی آن جامعه شود.( دو سه خط اول مقدمه همین قدر کافیه که بدونید قراره چی بخونید در صورت تمایل زحمت بکشید کل کتاب رو بخونید ولذت ببرید:))


دنیای وحشی ها

امروز به یاد عشق دوران بچگیم دوباره تصمیم گرفتم کتاب آوای وحش رو بخونم

وقتی عاشق شدم 12 ساله بودم ، اونقدر کوچیک بودم که  نمی فهمیدم این احساسی که تو دلم بوجود اومده چیه ؟ فقط حس خوبی بود ساعتها به عکسش خیره میشدم وبا انگشتم لمسش میکردم ، عشق دوران کودکی من یک عشق غیر متعارف بود ، عشق یک انسان ، نه بهتره بگم عشق یک ماده گرگ سفید که رهبر گله گرگها بود به یک سگ .. تعجب نکنید شما هم اوای وحش رو بخونید متوجه می شید چرا عاشق بوگ شدم  اونم تو کالبد یک ماده گرگ نه یک انسان

باید بگم هنوز هم شخصیت کتابها روی من تاثیر میگذاره و عاشقشون میشم

همه ما یک قسمت وحشی و رام نشدنی داریم قسمتی که به یادگار مانده از دوران های کهنِ، زمانی که هنوز اهلی و رام نشده بودیم  و اوای وحش حکم ِیادآوری اون جنبه از وجودُ داره  ، اون قسمتی که زیر خروارها  راه و روش اهلی شدن  مخفی شده  و هر از گاهی درونمون طغیان میکنه ، قسمت ناب واصیل هر انسان .

=دنیای وحشی ها صبری لجوجانه و خستگی ناپذیر دارد این همان صبری است که عنکبوت در تار تنیدن خود دارد، مار در حال چنبر زدن دارد . بوگ  نیز با این نوع شکیبایی آشنایی عمیق داشت . آنقدر دنبال گله می رفت تا گوزن نر جوان را بفریبد  و ماده گوزن  و بچه هایشان را بهراس اندازد  و گوزن مجروح را خشمگین و دیوانه سازد


اوای وحش

جک لندن