تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

تانگوی چند نفره

ارامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه .

61

این روزها کتاب های در دسترسم کتاب های سالینجر هستن 

طبق راهنمایی های رفیق هیچ کسم  وشناختی که خودم پیدا کردم اشتباه محض که سالینجر خونی رو با ناتور دشت شروع کرد 

اولین کتابی که از سالینجر باید خوند دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم البته این نظر شخصی من و ممکنه دوستان دیگه  بتونن از دیگر اثارش شروع کنند و به نتیجه مطلوب برسن اما من تجربه خوبی نداشتم 

دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم پیش زمینه داستانهای دیگه ی سالینجرِ اگه این کتاب رو نخونید نمی تونید با شخصیت سیمور گلاس آشنا بشید وبا کتاب بلند بالاتر از هر بلند بالایی ارتباط برقرار کنید 

  پس 

 1-دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم 


2- بلند بالاتر از هر بلند بالایی 

3 - زویی و فرانی 

و در نهایت این کتابا رو که خوندید برید سراغ بقیه داستان هاش 

-------------------------------------------------------

تو پست  57 از دلتنگی های نقاش خیابان چهل وهشتم  مختصری نوشتم راستش وقتی این کتاب رو دست گرفتم حس ازار دهنده و مبهمی داشتم جوری که با خودم می گفتم رفیق هیچ کس پیش خودش چی فکر کرده که این کتاب رو معرفی کرده اما بعد از خوندن دو داستان اول کم کم نظرم عوض شد اون حس گنگ و مبهم تبدیل شد به ذوق و هیجانی وصف نا شدنی   نه تا داستان تو این کتاب هست که   از خوندن   داستانها ی زیرخیلی خیلی لذت بردم 

یک روز خوش برای موز ماهی

مرد خندان 

انعکاس افتاب بر تخته های بار انداز 

تقدیم به ازمه با عشق و نکبت

دلتنگی های  نقاش خیابان چهل و هشتم

و تدی 

در عرض یک هفته تب سالینجر خونی جوری منو گرفته که  دو کتاب از این نویسنده رو پشت سر هم خوندم  و به امید خدا کتاب سوم هم قراره خونده بشه

حالا می فهمم چرا اینقدر طرفدار سینه چاک داره 

سه پست در مورد سالینجر نوشتم ودر هر سه احساس های مختلفی داشتم ولی فکر کنم الان به ثبات رسیدم و با شناختی که از این نویسنده پیدا کردم بتونم راحت با آثارش ارتباط برقرار کنم


57

بعد خوندن ناتور دشت دارم دومین کتاب از  سالینجر  بنام دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم  یا همون نه داستان رو میخونم   نمی دونم چرا بهم یه حس مبهم و گنگ   میده 

  و این سر درگمی کمی برام ناراحت کنندست 

انگار چند کتابی که از این نویسنده دارم وقرار بخونم  میخوان به سرنوشت ناتور دشت مبتلا بشن یعنی چند بار بخونم و همون حسی که ازش حرف زدم سر جاش باشه  اینکه به کتابی حس خوبی نداشته باشم اصلا خوب نیست از طرفی هم قرار نیست که من هر چی بخونمُ دوست داشته باشم  ولی خوندن کتابی که به دلم بچسبه باعث میشه  روزای غربت و بی همزبونی راحت تر سپری بشه فعلا که دوتا کتاب خوندم که حس وحالمُ عوض نکرد کاش کتاب بعدی واقعا حال خوب کن باشه هرچند مرجان توصیه کرده تنهایی پر هیاهو رو تو این حال نخونم ولی فعلا همین کتاب رو بعنوان کتاب بعدی در دسترس دارم وقراره بعد اتمام دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم بخونم 

شاید به پسر خالم گفتم بیشتر بهم سر بزنه و کتابای  زبان اصلی رو برام بخونه و تر جمه کنه  

این روزا خیلی کند میگذررررررررررررررررررههه


مشخصات کتاب من 

دلتنگی های نقاش خیابان چهل وهشتم

جی دی سالینجر 

ترجمه احمد گلشیری

انتشارات ققنوس


56

سخن مترجم

کتابی که در دست دارید مکاتبات دو هم کلاسی به نام احمد و زینب است. و در ترکیه بار ها وبار ها به چاپ رسیده است عزیز نسین در این کتاب به انتقاد از نظام آموزشی جامعه ی خود  وشیوه های غلط تربیتی خانواده ها می پردازد . مطالب کتاب خنده دار است . من بار ها هنگام ترجمه کار را رها کردم به اتاق دیگری رفتم  و از ته دل و با صدای بلند خندیدم .برخی صفحات کتاب را برای همسر و پسرم خواندم ، انها هم خندیدند کتاب در عین برخورداری از جاذبه و کشش لازم سخت  عبرت اموز  وپند دهنده نیز هست . همانطور که نویسنده معتقد است  این کتاب نه فقط برای بچه ها که برای بزرگتر ها هم خواندنی است


از سخن مترجم بگذریم وقتی بعنوان یه بزرگتر مخصوصا یه معلم این کتاب رو خوندم هم از ته دل خندیدم وهم از ته دل ناراحت شدم چون  فهمیدم فکر و احساس بچه ها چطوره به خودم گفتم ما داریم چیکار می کنیم 

نویسنده ترکه و انتقادش به جامعه ی خودشه اما همه ی  کتاب به جامعه ی ما هم  شبیه پس حتما حتما بخونید

مشخصات کتاب من

بچه های امروز معرکه اند 

عزیز نسین 

ترجمه داود وفایی

نشر مرکز




دختری که پادشاه سوئد را نجات داد ولی حوصله ی منُ سر برد :))

اینبار می خوام از کتابی بنویسم که از خوندنش اصلا لذت نبردم 

دختری که پادشاه سوئد را نجات داد یوناس یوناسن 

یکی از چهار کتابی  که از رفیق هیچ کسم هدیه گرفتم   برخلاف تعریف های زیادی که ازش شنیدم بیشتر شبیه یه مستند بود تا داستان 

از داستانش چیزی نمی نویسم شاید دلتون خواست بخونید وشاید شما بر خلاف من خوشتون بیاد ولی از نظر من 578 صفحه مستند ه شبیه مستند های مایکل مور البته من با خوندنش یه جورایی فارنهایت 9/11 اومد تو ذهنم بی ربط یا با ربطشم نمی دونم اخه من هیچ چیزیم طبق قاعده و قانون نیست که کتاب خوندنم باشه  و فقط خوندمش چون تو بیمارستان کتابی  غیر از این در دسترس ندارم:)))) 

یه جورایی هم داستان بی خود کش اومده بود لزومی نداشت بدبیاری های شخصیت های داستان رو نویسنده اینقدر کش میداد همین موضوع باعث شد خیلی برام جذاب نباشه اما دلیل خوبی نیست که معرفی اش نکنم بخونید شاید شما لذت بردید

مشخصات کتاب من

دختری که پادشاه سوئد را نجات داد 

یوناس یوناسن

تر جمه کیهان بهمنی 

نشر اموت 



مرد بی وطن 3

سیاره ی مصلوب زمین 

اگر صدایی داشته باشد 

و کمی نکته سنجی 

می تواند اکنون درباره ی اهانت های ما به خودش 

چنین بگوید 

آنان را ببخش ای پدر 

خود نمی دانند که چه می کنند 

نکته اینجاست که ما خوب می دانیم چه می کنیم 

هنگامی که واپسین جاندار 

از دست ما جان سپارد 

چه قدر شاعرانه می شود

اگر که زمین 

با صدایی بر امده از 

ژرفای گرند کانیون  شاید 

بتواند بگوید

فاتحه 

آدم ها این جا را خوش نداشتند      ( مرد بی وطن کورت ونه گات)


مرد بی وطن ۲

در حال دو باره خوانی مرد بی وطن هستم و اینبار بیشتر از دو دفعه قبلی به دلم نشست ٬ در ضمن یه کشفی کردم در حد کشف نیوتن مهم:))

به نظرم اگه کسی بخواد با وونه گات ارتباط خوبی داشته باشه قبل از خوندن هر کتابی باید سلاخ خانه ی شماره پنج و گهواره گربه رو بخونه  چون اثر این دو داستان یه جورایی تو بقیه کتابای وونه گات هم هست خیلی مستند و دقیق نیست و صرفا نظر شخصی یه کتابخون دلیه نه کسی که حرفه ای میخونه و می نویسه 

این کشف از اینجا شروع شد که دفعه اول که مرد بی وطن خوندم از همون صفحات اولش که از باکونون و درسدن حرف زده بود چیزی نفهمیدم  ولی مصمم بودم بخونم با خودم می گفتم خب حالا این چند صفحه رو نفهمیدی ادامه بده شاید تا اخر کتاب یه چیزایی متوجه شدی دفعه بعد هم از اون چند صفحه اول فاکتور گرفتم اما اینبار که دفعه سومه با یه حس و حال خوب خوندنش رو شروع کردم مثل اینکه تو یه جای غریب اشنایی رو ببینی موقع خوندن اون صفحات با خودم میگفتم حالا من میدونم باکونون کیه و جریان درسدن چیه و خوندن مرد بی وطن با این کشف بزرگ با لذت دو چندان اغاز شد و به امید خدا فردا به پایان خواهد رسید

به ساعت تاریخ انتشار پست نگاه میکنید تعجب نکنید اونقدر خل نشدم از خواب بیدار بشم و بنویسم هنوزم خواب ارجح تره  از شدت درد بیدار شدم و بخاطر سرگرم شدن و فراموشی درد اومدم از کشف بزرگم بنویسم :)))

مرد بی وطن 1

دلم می خواست همه چیز با عقل جور در اید تا همه ما بتوانیم شادمان باشیم ، بله بجای  آن که نگران.

آن وقت دروغ هایی سر هم کردم تا همه چیز با هم قشنگ جور شود  و از این دنیای غمگین یک بهشت برین ساختم .

مرد بی وطن 

کورت ونه گات جونیور 

تر جمه زیبا گنجی - پریسا سلیمانی


کالوینو محبوب من


از کالوینو قبلا سه کتاب به نامهای 

ابر الودگی 

سودا گردی در ساخت وساز 

و شوالیه ناموجود رو خوندم الان میخوام بارون درخت نشین رو بخونم 

قبلا گفتم این نویسنده محبوب من ، عشق جان منه و تضمین میکنم اگه کتابی ازش بخونید حتما شیفته اش خواهید شد 

به نظرم هیچی که نخونید سه گانه ی شوالیه ناموجود بارون درخت نشین و ویکنت شقه شده رو که جز شاهکارای  عشق جانمان است بخونید وگرنه نصف عمرتون بر فناست :)) از ما گفتن بود

اون نشانه های کتابم برای رفیق هیچ کسم درست کردم واون کارتم برای دل خودم 

رسم بر اینه که با خرید یه کتاب جدید یه نشانه کتاب جدیدم متولد میشه و تا الان ده پانزده نشانه ای دارم وسر فرصت همراه کتابام عکساشونُ میگذارم ببینید 

مشخصات کتاب من 

بارون درخت نشین 

ایتالو کالوینو 

ترجمه مهدی سحابی 

اساتید گفتن فقط ترجمه ی سحابی ، پس فقط با تر جمه مهدی سحابی بخونید


شاهکار 5 میلیمتری

می ترسم  بخوابم وتصاویر وحشتناک پشت پلکم دوباره ظاهر بشه بخاطر همین به زور چشمام رو باز نگه میدارم  و به نوشتن پناه میارم

اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست  هم تموم یه داستان کوتاه از نویسنده عامه پسند

حال وهوای داستانش تقریبا مثل عامه پسند  بود از یه جهاتی از پوچی ومرگ گفته بود

از بوکفسکی زیاد نخوندم اما همین دو کتاب خیلی به دلم نشست  تلخی ها رو به شیوه  شکلات تلخ بیان میکنه و من این روش رو دوست دارم

 

اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست

چارلز بوکفسکی

شهرزاد لولا چی

 میدونم نفس گیر میخونم و می نویسم اما در حال حاضر  تنها گزینه ی روی میز همینه 

 



صبحانه در تیفانی


صبحانه در تیفانی هم تموم

چند روزه دیوانه وار کتاب میخونم یه جوری حکم سرمی رو داره که افت فشار روح و روانمُ تنظیم میکنه از چارشنبه تا الان برفهای کلیمانجاروی همینگوی وصبحانه در تیفانی ترومن کاپوتی رو تموم کردم برفهای کلیمانجارو یه داستان کوتاه که  همینگوی از طریق اون نگرانی های خودش  رو بعنوان نویسنده از زندگیش بیان میکنه

خوب بود اما باید با حال روحی بهتر بخونمش چون کمی غمگین بود وداستان بوی مرگ میداد شاید بعدها که روحیم بهتر شد بخونم و خیلی خوشم بیاد

اما صبحانه در تیفانی کمی بهتر بود  هالی گولایتلی شخصیت اصلی صبحانه در تیفانی یکی از مشهورترین شخصیت های تاریخ ادبیاتِ   واز روی این رمان فیلمی به همین نام ساخته شده هر چند تفاوت های زیادی با کتاب داره اما این فیلم باعث مشهور شدن این کتاب شده

 صبحانه  در تیفانی

ترومن کاپوتی

بهمن دارالشفایی

------

برف های کلیمانجارو

ارنست همینگوی

اسدالله امرایی